- مهار کردن
مطیع کردن منقاد ساختن
معنی مهار کردن - جستجوی لغت در جدول جو
- مهار کردن
مطیع کردن، منقاد ساختن، کنترل کردن، رام ساختن، زیر یوغ خود درآوردن، تحت سلطه خوددرآوردن، در اختیار گرفتن، گرفتار ساختن، بازداشت کردن، بستن، زدن، نصب کردن
- مهار کردن
لكبحٍ
- مهار کردن
Harness
- مهار کردن
exploiter
- مهار کردن
ใช้ประโยชน์
- مهار کردن
ব্যবহার করা
- مهار کردن
قابو پانا
- مهار کردن
利用する
- مهار کردن
kutumia
- مهار کردن
利用
- مهار کردن
לנצל
- مهار کردن
활용하다
- مهار کردن
faydalanmak
- مهار کردن
memanfaatkan
- مهار کردن
harness करना
- مهار کردن
sfruttare
- مهار کردن
aprovechar
- مهار کردن
benutten
- مهار کردن
використовувати
- مهار کردن
использовать
- مهار کردن
wykorzystywać
- مهار کردن
nutzen
- مهار کردن
aproveitar
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
گرسنه ماندن گرسنگی کشیدن: (... کار بدرجه ای بکشید که نیز هیچ نخورد و روزها برآمد و نهار کرد و اطباء در معالجت او عاجز آمدند)، ناشتا شکستن: (گر همچو صبح صاف بود اشتهای تو با قرص آفتاب توانی نهار کرد) (مخلص کاشی آنند)
